شمشیر در سنگ نخستین رمان از چهارگانۀ «پادشاه گذشته و آینده» است که در آن آرتور جوان ماجراجویی های خود را آغاز می کند و با آموزش های مرلین جادوگر برای آینده آماده می شود. تی. اچ. وایت اولین بار این کتاب را در سال ۱۹۳۸ منتشر کرد و بعدها با ویرایش هایی در سال ۱۹۵۸ آن را به عنوان بخش اول از چهارگانه اش به چاپ رسانید. اثر او ترکیبی عالی از افسانه و واقعیت و فانتزی و کمدی است که به محبوبیت زیادی دست یافت و الهام بخش نویسندگان بسیاری شد.
بخشی از کتاب:
غازها همیشه وقتی غذا میخوردند، یکی از اعضای گروهشان با سری عمود مثل مار مشغول نگهبانی بود.
وارت نگهبانی داد. نه میدانست باید مراقب چه چیزی باشد و نه جز دستۀ علفها و دوستانش که مشغول جویدن بودند، میتوانست دشمنی ببیند. اما از اینکه به او اعتماد کرده بودند تا برایشان نگهبانی بدهد ناراحت نبود.
پرسید: «نگهبانها درگیر جنگ هستند؟»
مادهغاز معنی این کلمه را نفهمید.
- «جنگ؟»
- «با کسانی درگیر مبارزه هستیم؟»
مادهغاز با تردید پرسید: «مبارزه؟ گاهی اوقات مردها برای همسرشان و اینجور چیزها مبارزه میکنند. البته خونی ریخته نمیشود؛ فقط گلاویز میشوند تا مردِ برتر مشخص شود. منظورت همین است؟»
- «نه. منظورم مبارزه علیه ارتشهاست؛ مثلاً علیه غازهای دیگر.»
مادهغاز سرخوش شد.
- «چه مسخره! منظورت این است که تعداد زیادی غاز همزمان گلاویز شوند. حتماً تماشا کردنش خیلی سرگرمکننده است.»
وارت از لحن او تعجب کرد، چرا که هنوز پسربچهای بود و دل رئوفی داشت.
- «تماشای اینکه همدیگر را بکشند سرگرمکننده است؟»
- «همدیگر را بکشند؟ ارتشی از غازها همدیگر را بکشند؟»
مادهغاز به آرامی و با تردید کمکم این مفهوم را درک کرد و حالت انزجار روی چهرهاش نقش بست.
- «چه ذهن وحشتناکی داری! حق نداری چنین حرفهایی بزنی. و البته که نگهبان داریم. بالاخره شُنقارها و شاهینهای بحری هستند، مگر نه؟ روباهها و قاقمها و آدمها با تورهایشان؟ اینها دشمنان طبیعی ما هستند. ولی کدام موجودی آنقدر پست است که گروهگروه بیاید و همنوعان خودش را به قتل برساند؟»
خرید کتاب شمشیر در سنگ
جستجوی کتاب شمشیر در سنگ در گودریدز
معرفی کتاب شمشیر در سنگ از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب شمشیر در سنگ
بخشی از کتاب:
غازها همیشه وقتی غذا میخوردند، یکی از اعضای گروهشان با سری عمود مثل مار مشغول نگهبانی بود.
وارت نگهبانی داد. نه میدانست باید مراقب چه چیزی باشد و نه جز دستۀ علفها و دوستانش که مشغول جویدن بودند، میتوانست دشمنی ببیند. اما از اینکه به او اعتماد کرده بودند تا برایشان نگهبانی بدهد ناراحت نبود.
پرسید: «نگهبانها درگیر جنگ هستند؟»
مادهغاز معنی این کلمه را نفهمید.
- «جنگ؟»
- «با کسانی درگیر مبارزه هستیم؟»
مادهغاز با تردید پرسید: «مبارزه؟ گاهی اوقات مردها برای همسرشان و اینجور چیزها مبارزه میکنند. البته خونی ریخته نمیشود؛ فقط گلاویز میشوند تا مردِ برتر مشخص شود. منظورت همین است؟»
- «نه. منظورم مبارزه علیه ارتشهاست؛ مثلاً علیه غازهای دیگر.»
مادهغاز سرخوش شد.
- «چه مسخره! منظورت این است که تعداد زیادی غاز همزمان گلاویز شوند. حتماً تماشا کردنش خیلی سرگرمکننده است.»
وارت از لحن او تعجب کرد، چرا که هنوز پسربچهای بود و دل رئوفی داشت.
- «تماشای اینکه همدیگر را بکشند سرگرمکننده است؟»
- «همدیگر را بکشند؟ ارتشی از غازها همدیگر را بکشند؟»
مادهغاز به آرامی و با تردید کمکم این مفهوم را درک کرد و حالت انزجار روی چهرهاش نقش بست.
- «چه ذهن وحشتناکی داری! حق نداری چنین حرفهایی بزنی. و البته که نگهبان داریم. بالاخره شُنقارها و شاهینهای بحری هستند، مگر نه؟ روباهها و قاقمها و آدمها با تورهایشان؟ اینها دشمنان طبیعی ما هستند. ولی کدام موجودی آنقدر پست است که گروهگروه بیاید و همنوعان خودش را به قتل برساند؟»
خرید کتاب شمشیر در سنگ
جستجوی کتاب شمشیر در سنگ در گودریدز