کتاب عامه پسند

اثر چارلز بوکوفسکی از انتشارات نشر چشمه - مترجم: پیمان خاکسار-احسان نوروزی-داستان فانتزی

عامه‌پسند آخرین رمان چارلز بوکفسکی شاعر و نویسنده‌ی آمریکایی است که در سال ۱۹۹۴ منتشر شد. بوکفسکی چند ماه پس از انتشار این کتاب درگذشت؛


خرید کتاب عامه پسند
جستجوی کتاب عامه پسند در گودریدز

معرفی کتاب عامه پسند از نگاه کاربران
تصمیم گرفتم تا ظهر توی رختخواب بمانم. شاید تا ان موقع نصف آدم های دنیا بمیرند و مجبور باشم فقط نصف دیگرشان را تحمل کنم

مشاهده لینک اصلی
@Bukowski

SPOILER ALERT!!!

کتابی که تقدیم به بد نوشتن شده است.
اما چقدر بد نوشته شده؟ روایتی راوی اول شخص ما به شدت ضعیف است. مواردی که به کارگاه بلان برای حل کردن سپردن اند مضحک و بی معنی است. فرشته ی مرگ مضحک است، آدم فضایی ها، حیوانات تخیلی، همه چیز. و به نحوی نوشته شده است که حتی نمی توان گفت مطابق با ژانر رئالیسم جادویی و یا یک ساینس فیکشن است. عطش بلان برای شرب خمر خسته کننده است، و همه ی خوانندگان بار ها و بارها فلسفه ی خسته کننده، شکاکی، و سرد بلان را حس کرده اند. پس هدف بوکفسکی از نوشتن رمانی به این بدی چیست؟ رمانی که آخرین رمانش نیز بود.

@description@

برای توضیح آن باید شما را کمی با رئالیسم کثیف آشنا کرد...
رئالیسم کثیف چیست؟
رئالیسم کثیف یعنی رئالیسمی که کثیفه. سعی می کند تا حقیقتی کثیف را در مورد افرادی غیر جذاب، مست، حال بهم زن، که استفراغ می کنند و همیشه شلوارشان از گه پر است و با غریبه ها می خوابند، کارهای غلطی انجام داده و از نتیجه ی اعمالشان رنج می کشند، بیان کند. رئالیسم کثیف در مورد زندگی همه روزه ی مردمی است که نمی دانند عشق چیست. رئالیسم کثیف یکی از شاخه های رئالیسمه که دهه هشتاد به این طرف شکل گرفته و بیشتر توی ادبیات آمریکای شمالی رایج بوده است و با زبان کوچه بازاری و خیلی خیلی ساده سعی در نشان دادن زندگی عادی مردم را نشان بدهد. تم های رئالیسم کثیف هم در مورد موضوعات بی اخلاقی و تجاوز و دزدی و چیزهایی از این قبیل است. از دیگر ویژگی هایش می توان گفت که بسیار کوتاه است در این کارها سعی بر این دارند تا از استعاره های زبانی پیچیده، سخت و دشوار به هیچ وجه استفاده نکنند و بیشتر از این جهت که کوتاه و ساده هستند به مینیمالیسم نزدیک می شوند. نویسنده های این ژانر حتی سعی میکنند کمتر از قید استفاده کنند و به قول معروف صاف و پوست کنده داستان را میگوید. عبارت رئالیسم کثیف اولین بار توسط بیل بوفورد ژورنالیست و نویسنده ی آمریکایی استفاده شد.او در مقاله ای در مجله ی گرانتا به تشریح رئالیسم کثیف پرداخت و این اسم را روی این جریان ادبی گذاشت. از مشهور ترین نویسندگان این ژانر ریموند کارور و بوکفسکی هستند که در کارهایشان غم و اندوه شخصیت هایی را نشان می دهند که از قلب جوامع مدرن امروزی آمده اند و امیدی به ادامه ی زندگی خود ندارند. شخصیت هایی که برای این که درد و اندوهشان را فراموش کنند همیشه مست هستند و خانه ی دومشان بارها و می کده هاست.
زندگی از دیدگاه این شخصیت ها چیزی جز، بیدار شدن، خوردن، اجابت مزاج، و مردن نیست. آنان هرگز تن به سکس نمی دهند، چراکه آن را همانند تله ای می بینند. کلکی که دنیا برای سرگم کردنشان می زند تا دردهایشان را فراموش کنند. در دنیای کثیفشان هرگز جایی برای عشق نیست و هرگز نیز آن عشق را که همچون گنجشک قرمزی برای بلان بود را نمی یابند تا این که بمیرند.

@description@

داستان از این قرار است که نیکی بلان، که خود را بهترین کارآگاهِ وقت می‌داند، به حلِ پرونده‌هایِ غیرِ معقولِ خود می‌پردازد. او از یک طرف از ناحیه‌یِ خانمِ مرگ، مأمور است که @سلین@، نویسنده‌یِ فرانسوی، را بیابد و از طرفِ دیگر مأموریتِ یافتنِ گنجشکِ قرمز را هم پذیرفته است. کتاب به اول شخصِ مفرد نوشته شده است و این طور به نظر می‌آید که نیکی بلان با نوشتن سعی دارد که معماهایِ موجود را حل کند.
«بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم که اصلا نمی‌دانم کی هستم. خیله خب، من نیکی بلان هستم. ولی خیلی هم مطمئن نباش. ممکن است یک نفری تویِ خیابان داد بزند:@هی هری! هری مارتل!@ من هم احتمالا جواب می‌دهم:@چیه؟ چی شده؟@ منظورم این است که می‌توانم هر کسی باشم.»
(صفحه‌یِ 16)
بسیاری از منتقدین با این موافق هستند که کتابِ حاضر نشان‌دهنده‌یِ عدمِ قبولِ باید‌ها و نبایدهایِ اخلاقی است که توسطِ بوکفسکی در سالهایِ پایانیِ عمرش نوشته شده است. در همان یک خطِ اول که بوکفسکی کتاب را به @بد نوشتن@ تقدیم می‌کند، نیمی از مشکلاتِ ما حل می‌شود. همین بد نوشتنِ او و داستان‌هایِ بیش از حد، خیالیِ اوست که طعمِ تلخِ رمان را برایِ ما چند برابر می‌کند. گویی نویسنده آنقدر به سوالهایِ هستی‌شناسانه‌یِ خود می‌اندیشد که فرصتِ فکر کردن به چگونه نوشتن ندارد.

@description@
«اغلب بهترین قسمت‌هایِ زندگی اوقاتی بوده‌اند که هیچ کار نکرده‌ای و نشسته‌ای و درباره‌یِ زندگی فکر کرده‌ای. منظورم این است که مثلا می‌فهمی که همه‌چیز بی‌معناست، بعد به این نتیجه می‌رسی که خیلی هم نمی‌تواند بی‌معنا باشد، چون تو می‌دانی که بی‌معناست. و همین آگاهیِ تو از بی‌معنا بودن تقریبا معنایی به آن می‌دهد. می‌دانی منظورم چیست؟ بدبینیِ خوش بینانه.»
(صفحه‌یِ 148)
شاید کارآگاه بودنِ او صرفا به این دلیل است که سعی دارد مسائلِ فلسفی‌ِ حل نشده‌اش را، اینکه از کجا آمده و به کجا می‌رود، حل کند. مسائلی را که همین‌طور، طیِ گذرِ زمان رویِ هم تلنبار شده‌اند تا حالا که او پیر و تنهاست، گریبانگیرش شده‌اند.
آن چه که تصمیم‌گیری و نظر دادن در بابِ این کتاب را دشوار می‌کند این است که به نظر می‌آید تمامِ داستان تحتِ تأثیرِ این است که نیکی بلان بیشتر به جایِ اینکه مسائل و مشکلات را خودش حل کند به نوشیدنِ بیش از حدِ الکلِ پناه برده است. این به گونه‌ای کار را سخت می‌کند که به خواننده این احساس القا می‌شود که ممکن است تمامِ داستان، اوهامی بیش نباشد.

@description@
«پرسیدم: برایِ چی اومدی این جا؟
گفت: سوالِ خوبی پرسیدی، این سوال غرش کنان تمامِ قرن‌ها رو درنوردیده.»

(صفحه‌یِ 58)
مرگ سایه‌ای وهم‌آلودی ست که از همان سطرهایِ آغازینِ داستان تا آخر حضورِ پر از دردش احساس می‌شود. گنجشکِ قرمز که خود، نمادِ مرگ است، معمایِ حل نشده‌ای است که در آخرِ داستان حل شدنش با مرگِ خودِ نیکی بلان همراه می‌شود.
«لعنتی، مرگ همه جا حاضر بود. انسان، پرنده، چرنده، خزنده، جونده، حشرات، ماهی ها، هیچ کدام هیچ شانسی ندارند. از حالا آخرِ بازی معلوم است. نمی‌دانستم چه کارش کنم. افسرده شده بودم.»
(صفحه‌یِ 70)
نگاهِ بلان به زندگی شباهتِ زیادی به نگاهِ بوکفسکی دارد. حتی زندگیِ بلان، بیکار بودنِ او، نوشیدنِ بیش از حدِ الکل و پنجره‌یِ نگاهِ او به هستی بیش از هر چیز، رنگ و بویِ شخصیتِ بوکفسکی را دارد. گویا او خودش را نوشته است. خودی که در دالانِ هزار تویِ سوالهای حل نشده‌اش تا ابد می‌چرخد.
«هنوز نمرده بودم، ولی داشتم به سرعت می‌گندیدم. کی تویِ این وضعیت نبوده؟ همه‌مان مسافرِ این کشتیِ سوراخ بودیم و دل‌مان هم خوش بود که زنده‌ایم... همه‌یِ ما باید بیشترِ آت و آشغال‌هایمان را دور بریزیم تا ببینیم کجاییم. نه، نه این که ببینیم کجاییم، بلکه ببینیم کجا نیستیم.»
(صفحه‌یِ 102)

عامه پسند سرشار است از تخیل، از فرای واقعیت‌ها، از چیز‌هایی که تنها در خواب می‌توان یافت، آن هم بدون دلیلی منطقی بر حضور فلان فعل یا فلان شخصیت، چیزی شبیه به رویا یا کابوس! می‌دانیم که ادبیات پلیسی همیشه در دنیا طرفداران بسیاری داشته و دارد، حال کتابی با نام @عامه پسند@ که تقدیم به @بد نوشتن@ می‌شود و در آن کارآگاهی خلق می‌شود که با ماجراهای مضحکی دست و پنجه نرم می‌کند را نمی‌توان بی ارتباط با موضوع اقبال مخاطبان از ادبیات پلیسی و ادبیات سطحی دانست، در واقع عامه پسند نقدی‌است به بد نوشتن، نقدی است به مخاطب امروزی، نقدی است به جامعه امروزی و نقدی است به ادبیات امروزی و نویسنده کتاب در این‌کار بسیار موفق بوده است و توانسته به هدفِ خودش برسد.

بگذارید فراموش نکنم تا در مورد شباهت شدید این کتاب به در رویای بابل براتیگان هم بکنم. در ابتدا بنظرم رسید که شاید این کتاب تقلیدی مضحک باشد از در رویای بابل اما هرچه که به انتها رسیدم دیدم نه تقلیدی مضحک بلکه در واقع تقلیدی آبرومندانه و سرشار از صمیمیت و حس حمایت بوکفسکی از براتیگان.

و اما سخن آخر: با این که تنها دو کتاب از بوکفسکی خواندم، اما دیگر حس میکنم برایم تکراری شده است. حرف یکی است، تکنیک یکی است و نتیجه هم یکی است. و اما در مورد ترجمه ی کتاب! شمایی که بلد نیستی جناب خاکسار، ترجمه نکن خب مگه مجبوری :/ یا حداقل اولش بنویس تو ترجمه دقت نکردم زیاد.. از نشر چشمه بعید بود که همچین ترجمه ای رو منتشر کند. جلد روی کتاب هم میتونست خیلی بهتر باشه. در کل کتابی نیست که بخوام به هر کسی پیشنهاد کنم.. البته کلی دیالوگ قشنگ داشت.

@description@

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب عامه پسند


 کتاب زرافه ی سفید
 کتاب آواز دلفین
 کتاب افسانه ی فیل ها
 کتاب آخرین پلنگ
 کتاب عملیات کرگدن
 کتاب واریسیدن غروب