کتاب کافکا در کرانه

اثر هاروکی موراکامی از انتشارات نیلوفر - مترجم: مهدی غبرایی-داستان فانتزی

کازوئو ایشیگورو معتقد است موراکامی در ادبیات ژاپن یکه و ممتاز است و آثار او رنگ سورئالیستی توام با مضحکه‌ای عبث را دارد که مالیخولیا را در زندگی روزمره طبقه‌ متوسط می‌کاود. او می‌افزاید: "با این حال وسوسه‌ای درونمایه‌ای نیز هست که به گذشته دور برمی‌گردد، و آن هم فانی بودن زندگی است. و او این موضوع را در حالی می‌پروراند که شخصیت‌هایش هنوز نسبتا جوانند. برخی به میانسالی رسیده‌اند، اما درمی‌یابند که نیروی جوانی از دست رفته است، بی آن‌که ایشان خبردار شوند." بی‌تردید جانمایه بزرگ داستان‌های موراکامی فقدان است، هرچند او از مشخص کردن منبع آن سرباز می‌زند. می‌گوید:"این راز است. راستش نمی‌دانم این حس فقدان از کجا می‌آید. شاید بگویید باشد، خیلی چیزها را به عمرم از دست داده‌ام. مثلا دارم پیر می‌شوم و روز به روز از عمرم می‌کاهد. مدام وقت و امکاناتم را از دست می‌دهم. جوانی و جنب‌وجوش رفته- یعنی به یک معنا همه چیز، گاه حیرانم که در پی چیستم. فضای اسرارآمیز خاص خودم را در درونم دارم. این فضای تاریکی است. این پایگاهی است که هنگام نوشتن پا به آن می‌گذارم. این در مخصوصی برای من است. اشیای این فضا شاید همان چیزهایی باشد که در راه از دست‌داده‌ام. نمی‌دانم. لابد این یک جور ماتم است."


خرید کتاب کافکا در کرانه
جستجوی کتاب کافکا در کرانه در گودریدز

معرفی کتاب کافکا در کرانه از نگاه کاربران
شايد كتاب براى كسايى كه اهل كتاب نيستن يا كتاب خوندن براشون لذت بخش نيست خسته كننده باشه! ولى از نظر من يكى از بهترين كتابايى هستش كه خوندم! حتا همون اولين فصل جذاب بود برام! بعضيا ميگن شبيه ناتور دشتِ ! از نظرم دو دنياى متفاوت هستش! فرار كردن از خونه كه اختراع سالينجر نيس!!! ناتور دشت رو خيلى دوس دارم ولى كتاب فكر شده و عميقُ داستان گويى نيست! ولى كافكا در كرانه پر از استعارس ! پر از شگفتى!!خيلى سبك نوشتارى رو دوست داشتم ! نشون ميده نويسنده بيخود كتاب رو ننوشته ! درباره موسيقى و نويسنده ها و خيلى چيزاى ديگه تحقيق كرده و وقت گذاشته! ! و براى من يك تجربه شگفت انگيز بود! فك نكنم كتاب خون باشى از اين كتاب بدت بياد...

مشاهده لینک اصلی
اگراینطوربه نظرمی رسدکه همیشه می توانم چیزهای شوم راپیشگویی کنم، علتش این است که مردعملم. استدلال قیاسی رابرای تعمیم دادن بکار می برم وگمانم گاهی این موضوع طنین پیشگویی های بدفرجام راداشته باشد. چون واقعیت فقط عبارت است ازانباشت پیشگویی های شوم که درزندگی رخ می دهد.

خاطرات ازدرون گرمت می کنند .امادرعین حال دوپاره ات می کنند.

مشاهده لینک اصلی
من فکر کردم این کتاب فوق العاده بود - احتمالا مورد علاقه من از همه کتابهای ماریکامی که تا کنون خوانده ام. آیا بدبختانه اعتراف کرد که جانی واکر بیج زندگی را از من دور کرد؟ قطعا یک نامزد برای عجیب ترین شخصیت کتاب است. من این کتاب را خیلی دوست داشتم و یک نسخه از آن را برای بهترین دوستم برای روز تولدش خریدم.

مشاهده لینک اصلی
موراکامی و من یک تاریخ دارند کتاب های او کمتر برای علاقه به عنوان خوانده شده بود به عنوان برای یک احساس عجیب و غریب از ارزش (معروف خرد شدن غول من در آن زمان دوست پسر)، که به زودی تبدیل به گیج کننده در عجیب و غریب در حال حاضر ذاتی تبدیل شده است. منجر به سوء تفاهم شد، وب سایت کتابخانه من من را به Goodreads هدایت کرد و من نمی توانم بگویم اگر من بدون چوب نروژی اینجا را ترک کنم، به بعضی از ظواهر فهمیدم. با این حال، شرایط خوشایندی شامل پذیرشهای خوشایندی نبود، و من سه ماه (سه ساله) سه ساله موراکامی را ترک کردم و از این رو شمارش کردم، جایی که ممکن است احتمال دارد که او محبوب باشد. بعضی از افراد ممکن است با من مخالفت کنند، اما وقتی شما تا زمانی که من در رتبه های متوسط ​​و 1000 درجه رتبه بندی کرده ام، هر چیزی که با ده ها هزار سال دیگر برای بیش از پنج اثر انجام می شود، نسبتا هیجان انگیز است. ممکن است این موضوع به شخص دیگری واضح باشد، اما حتی همه هیپنوتیزمهایی که در سراسر جهان با هم ادغام میشوند، به دلیل اینکه این پمپاژ یک نویسنده ژاپنی سورئال با طعم و مزه یورنتسریک و تواناییهای وحشیانه در عاشقانه است، به ویژه در یک سایت مبتنی بر ایالات متحده، به حساب نمیآید. یا شاید آن را می توان، و جمعیت گفت: برچسب به سرعت سریع تر از من فکر می کردم ممکن است محدود شده است. یا نه فقط به این معنی نیست. Hm. بازگشت به دسته قبلی از مردم خواننده، چگونه من در مورد آن احساس می کنم، اگر این درست بود؟ همانطور که من در مورد این کتاب احساس می کنم: علاقه مند، علامت گذاری شده، و بی رحمانه پذیرفتن تنها به دلیل عدم توانایی آن را به عنوان vivisectionally به عنوان شناسه مانند تجزیه می شود. اما در این میان، دولتهای غلط، غم و اندوه، نامگذاری ناخوشایند را نادیده می گیرند و از این وضعیت نامطلوب توصیف نوشتاری به میزان سرزنش مشکوک به وظیفه اجتناب می کنند. من نمی توانم انگشت خود را بر روی هر یک از آن، چه با نرخ چرخش در سراسر جهان تبدیل هر قصد روشن در سر خود. اگر من می توانم، Id قادر به منحرف کردن خودم از تمام pecancies که نفوذ بالا تا آنجا رتبه 4 به سلامت، بنابراین تبریک میگویم، Murakami، اگر این بازی شما بود. به جز، کسی که می داند. من می توانم ثابت نگه داشتن خودم را در جنگ جهانی دوم در سراسر طعم خوشمزه در خشونت، اراده آزاد و اخلاق (dramaturgys کلمه جدید من روز)، اما بعد دوباره. من می توانستم پیچیدگی های بسیار جذاب و پیچیده ای از توسعه شخصیت را به دلیل ناخوشایند و عدم هدایت، رد کنم، اما امتناع از روی حقیقت ناخوشایند ممکن است. من می توانم در نقل قول های تمدید شده که هرگز با بقیه جریان روایت همخوانی نداشته باشم، اما این که آیا این واضح بودن ظاهری ناشی از کمبود مهارت است یا اینکه فراتر از صدای بلند، امکان پذیر نیست. سپس در این واقعیت که این یک ترجمه به ترکیب است، و شما خود را چه چیزی؟ اوه مطمئن؟ نه اما. آه از یک زمان. آنچه که من مطمئنم می دانم این است که گربه ها و کتابخانه ها را دوست دارم و فکر می کنم صحبت کنم و بیشتر در هر لحظه برای هرچه بهتر یا بدتر از آن شرکت کنم. حتی در طول صحنه های جنسی، که، موراکامی، برای عشق به همه چیز ارزشمند است، من واقعا امیدوارم که جهان این جنبه خاصی از نوشتن شما را تصور نکنید. به تمام چیزهای دیگر درباره رستگاری و بشریت و زندگی و شادی های قهوه خانه ها نگاهی بیندازید و خوب باشید. P.S. من می دانم که آن روز افسانه آوریل. این یک شوخی نیست. این کتاب به اندازه کافی چشمانش را به اندازه کافی چیده است.

مشاهده لینک اصلی
این کتاب خیلی خوب است، به طرز عجیب و غریب احساس کردم به نحوی در بسیاری از سطوح و با کاراکترهای بسیاری در همان زمان احساس می شود !!! معمولا کتاب های مربوط به موضوعات غیر علمی علمی را می خوانم، بنابراین هر زمان که خودم را جرات کنم و از این که زیستگاه علمی راحتی علمی من را می گیرم و به کتاب هایی مثل این فکر می کنم، واقعا ذهنم را می سوزاند. این اولین تجربه موراکامی من است و اعتراف میکنم نمیدانستم چه انتظاری داشته باشد یا اینکه چگونه درباره گربهها صحبت میکنم اما هنوز هنوز هیجان زده شدم. من برای این عنوان رفتم چون طرفداران زیادی از داستان کوتاه کافکا هستم، بدیهی است که این عنوان توجه من را به خود جلب کرده و ناامید نشده است. به طور شگفت انگیز، شخصیت های اصلی داستان کافکا مورد علاقه یکی از علاقه مندان من در «Penal Colony @» است. برای آن عالم بزرگ! چه چیزی دوست داشتم؟ کافکا در ساحل آرام شروع به کار می کند، موراکامی وقتش را با خواننده می گیرد و بدون اینکه بلافاصله او را به داستان تبدیل کند، سعی نمی کند تا شما را به زحمت بکشد، و من آن را دوست داشتم. به آرامی، داستان توسعه می یابد و ناگهان شما توسط نویسنده به دام افتاده است! کافکا در ساحل یک نوع تراژدی ترکیبی از افسانه ای ادیپ را دنبال می کند. کافکا تامورا، شخصیت اصلی کودک است که توسط مادرش رها شده است. بنابراین داستان شروع می شود، با این که بچه نوجوان جوان هر دو فیزیکی و ذهنی آماده برای فرار از خانه و این لعنت ادیپ آماده و رفتن به سفر به دنبال مادر و خواهر او، و همچنین برای خود، هویت او. کافکا، حتی نام او، اما، مانند من گفت: یکی از نویسندگان مورد علاقه او، یک کودک سخت تنهایی بود، خواننده است که همیشه در کتابفروشی خواندن کتاب هایی مانندA هزار و یک شب @ را پنهان کرده است. من همچنین خواندن ماهیت دودلیتی خود را از طریق یک پسر به نام کراو، که او برای استفاده از آن برای تبدیل شدن به یک بچه قوی تر تحت شرایط خاص، نشان می دهد: گاهی اوقات سرنوشت مانند یک ماسه سنگ کوچک است که مسیر را تغییر می دهد. شما مسیر را تغییر دهید اما ماسه سنگ شما را تعقیب می کند. شما دوباره به نوبه خود، اما طوفان تنظیم می کند. بیش از حد شما این بازی را انجام می دهید، مانند یک رقص شوم با مرگ درست قبل از سپیده دم چرا؟ از آنجا که این طوفان چیزی نیست که از دور دور افتاده باشد، چیزی است که هیچ ارتباطی با شما ندارد. این توفان است چیزی در داخل شما بنابراین همه شما می توانید انجام دهید این است که به آن بپیوندید، گام به سمت راست طوفان، چشمانتان را بستن و گوش های خود را متصل کنید، بنابراین شن و ماسه نمی افتد و از طریق گام به گام راه می رود. هیچ خورشید وجود ندارد، هیچ ماه، هیچ جهت، بدون حس زمان. فقط شن و ماسه سفید زیبا که به آسمان می چرخد ​​مانند استخوان های پاره شده. این نوع ماسه سنگی است که شما باید تصور کنید. به عنوان یک داستان موازی، ناکاتا، یک پیرمرد است که زمانی که او یک پسر تنها بود، در طی یک سفر میدانی قارچ همراه با 15 کودک دیگر، خود را از دست داد، اما تنها کسی بود که هرگز نمی توانست پس از یک دوره کاما او نیمی از @ Spirit @ خود را از دست داد، اما در حالی که در جستجوی آن است، او به نوعی به سمت مقصد کافکا جذب شده است. ناکاتا، که همیشه در شخص سوم صحبت می کند، حافظه اش را از دست می دهد، هوشش، توانایی او برای خواندن، توانایی صحبت کردن با گربه ها و پیش بینی حوادث عجیب و غریب را پیدا می کند، به عنوان یک حرفه ای از گربه های گمشده تبدیل می شود. چگونه زندگی ناکاتا و کافکا را در هم می شکنند و چه کار باید با یکدیگر انجام دهند؟ من همچنین باید به صحنه کشتار گربه اشاره کنم ... کاملا یک فصل !!! بنابراین تکان دهنده و قدرتمند !! استعاره من از آن لذت بردم، اما نه به دلیل ماهیت سادیست (عاشق حیوانات بزرگ اینجا)، اما چگونه جاننی واکر @ قاتل قاتل @ مرد Nakata را به شدت تصمیم گیری. ناکاتا باید تصمیم بگیرد که ایستادگی کند و قدرت را برای کشتن شکنجه و یا به عنوان یک فرد منفعل باقی بگذارد که تمایلی به کنترل وضعیت نداشته باشد و اجازه دهد که این مرد همچنان شکنجه حیوانات را به نحوی وحشتناک ادامه دهد. به هر حال، این فصل من را به ذهن متبادر کرد: چند نفر از ما کشتن قاتلان @ و چند نفر از ما در بسیاری از شرایط زندگی واقعی باقی مانده است؟ این نوع تفکر جادویی موراکامی شما را در اینجا، یک شباهت و کاربرد @ In the Penal Colony @ به شما می دهد. Murakamis کافکا در ساحل فلسفی، سورئالیستی، جنسی است، پر از عرفان، موسیقی، متعالی، بنابراین .... @ Kafkaesque @! به شدت توصیه می شود برای کسانی که به دنبال یک تجربه خواندن منحصر به فرد و یا متفاوت است.

مشاهده لینک اصلی
â € œ اگر شما فقط خواندن کتاب که هر کس دیگری در حال خواندن، شما فقط می توانید فکر می کنم آنچه که هر کس دیگری فکر می کند. \"-Murakami، Norwegian WoodI نقل قول فوق توسط Murakami خواندن و خواندن کتاب اول او می تواند دست من . من منحصر به فرد و عجیب و غریب را دوست دارم. این من را به قلمرو ایده ها و فهم می آورد که من نمی دانم و دانش را به قلمرو فراتر از واقعیت، منطق سیاه و سفید، درست و غلط، باز می کنم. من مفهوم نظریه هرج و مرج را دوست دارم، گرچه من نمی دانم خیلی در مورد آن. این می گوید که سفارش در همه چیز وجود دارد، مهم نیست که چقدر تصادفی. هنگامی که شما عجیب و غریب می شوید، من به سطح درک عمیق تر درک می کنم، به اعتقادم. موراکامی شخصیت های واقعی را خلق می کند. من معتقد بودم که او ذهن خود را باز کرد و از رحم تصوراتش بیرون رانده شد، اجازه دهید آنها رشد کنند، اجازه دهید آنها صحبت کنند، اجازه دهید آنها مسیر زندگی خود را تعیین کنند. من آنها را دوست دارم، شاید آنها را دوست داشته باشم، اما همه آنها فراتر از عشق من هستند. آنها در ذهن من با رمز و راز خدایان یونانی در ایلیاد وجود دارد. داستان به عنوان یک افسانه مدرن به من باز می گردد. این داستان عمیق به اندیشه فلسفی، نه علمی، بلکه از قلب موراکامی است. او افکار خود را از طریق شخصیت های خود اعمال می کند، آنها را به زندگی واقعی و یا زندگی فراتر از زندگی اعمال می کند. موضوع â € œmetaphorâ € دوباره و دوباره باز می گرداند. او این افکار را به گونه ای تنظیم می کند که من با آن ارتباط برقرار کرده و با او همدردی کنم و در برخی از راه های عجیب و غریب، چشم ها را قفل کرده و غم های یکدیگر را درک می کنیم. ما در مورد رمز و راز و عمق عمیق زندگی، زیبایی و غم، تعجب و رمز و راز ناشناخته â € \"ناشناخته است که به ما می گوید:\" خواندن به باد. \"این عناصر ایجاد احساسات عمیق در من. من نویسنده هایی هستم که احساساتم را تحریک می کنند. Iâ € ™ m رزرو، آرام، پشت سر گذاشته، اما پر از شور، آتشفشان عشق و خشم و میل است. وقتی کور کوبین کورت را شنید و فریاد می زد چیزی را که او نمی فهمید، فریاد می کشیدم. هنگامیکه صدای سونات مهتاب بتهوون را می شنوم، اشک ها روی صورتم می افتند. من می خواهم بدانم که این نویسندگان چگونه احساسات خود را در خوانندگان خود تحریک می کنند. آنها آن را به من نمی دهند و یا به من بدهکارند. آنها قلب من را می گیرند و من را در داخل خود قرار می دهند و اجازه می دهند من را ببینند، احساس می کنند و می دانند، و من می بینم، احساس می کنم و می دانم که نسخه من، و این دو چیزی عمیق، چیزی است که چیزهای پنهان عمیق درونی را تحریک می کند. ، و هنر، و از طریق شخصیت های خود بحث های دلخواه از علوم انسانی را ارائه می دهد و همه آنها با این احساس هماهنگ می شوند. او طرح خود را به شیوه های غیر قابل پیش بینی و جسورانه حرکت می دهد - یک گربه روانی است که گربه ها را باز می کند و شنیدن صداهای گریه می کند، پدر روان در حال خوردن گربه های گربه، پسر خوابیده به خون مادرش است. Murakami کلمات خود را زندگی می کند. هیچکس چنین کاری را نمیکند و شاهکار را از آن میگیرد. خط داستان اساسی (نسخه استخوان لخت): مرد جوان فرار می کند، اسمش را تغییر می دهد و در یک کتابخانه زندگی می کند. یک مرد آهسته پس از تحریک شدن (به دلیل دوست داشتن دوست گربه اش) را قتل عام می کند و با راننده کامیون ملاقات می کند. آنها با هم یک تلاش می کنند. این دو خط داستان با یک طرح پیچیده، پیچیده و فوق العاده روبرو هستند. موراکامی در لیست نویسندگان مورد علاقه من ایستاده است. چه مردی باهوش!

مشاهده لینک اصلی
من نمی توانم راهی برای گفتن این کتاب پیدا کنم آنچه که من میخواهم بنویسم همانند آنچه گفتم ... یک کتاب که باید دوباره و دوباره بخوانید، چند صفحه دیگر را در هر خواندی قرار دهید. یک آزمایش بی نظیر برای خواندن در ساحل. در یک کلمه، بی اساس است.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب کافکا در کرانه


 کتاب زرافه ی سفید
 کتاب آواز دلفین
 کتاب افسانه ی فیل ها
 کتاب آخرین پلنگ
 کتاب عملیات کرگدن
 کتاب واریسیدن غروب